توضیح مختصر: داستان کوتاه انگلیسی درخت بدخلق در رابطه با درختی است که دوست نداشت سایهاش را با کسی تقسیم کند. برای همین نیز کسی او را دوست نداشت. اما این موضوع در یک زمستان سرد گریبان گیرش شده بود و تنهایی وی جان وی را به خطر انداخته بود.
زمان مطالعه: 2 دقیقه
سطح: متوسط
روزی روزگاری درخت بدخلقی وجود داشت. او، بزرگترین درخت جنگل بود. و سایهاش را برای هیچچیزی نیاز نداشت. اما این درخت هیچوقت سایهاش را با حیوانات دیگر تقسیم نمیکرد. و اجازه نمیداد که آنها حتی نزدیکش بشوند.
یک سال، پاییز و زمستان بسیار وحشتناک بود. و درخت، بدون برگهایش داشت از سرما میمرد.یک دختر کوچک که آن زمستان رفته بود که با مادربزرگش زندگی کند، آن درخت را در حال لرزیدن یافت. برای همین رفت که یک شال به دست بیاورد که درخت را گرم کند. روح جنگل پدیدار شد و به آن دختر گفت که چرا آن درخت آنقدر تنها بود؛ و چرا هیچکسی کمکش نمیکرد. بااینحال، دختر تصمیم گرفت که شال را روی درخت بیندازد.
فصل بهار بعدی، درخت از سخاوت دختر یاد گرفت. و وقتیکه او کنار تنهی درخت نشست، درخت خم شد و روی دختر سایه انداخت. (نکتهی انحرافی: هر چه فکر کردم نتوانستم معادل فارسی خوبی برای جملهی shade her from the sun پیدا کنم!). روح جنگل این موضوع را دید و رفت که به بقیهی حیوانات بگوید. او به آنها گفت که از این به بعد میتوانند از سایهی درخت استفاده کنند. زیرا درخت یاد گرفته بود که داشتن موجوداتی سخاوتمند و مهربان دوروبر خود دنیا را جای بهتری برای زندگی میکند.
داستان کوتاه انگلیسی درخت بدخلق
Grumpy: بدخلق
Forest: جنگل
Shadow: سایه
Share: تقسیم کردن
Terrible: وحشتناک
Leaves: برگها | Leaf: برگ |
Shivering: لرزیدن
Scarf: شال
Spirit: روح
Appear: پدیدار شدن
Solitary: تنها
Even so: بااینحال
Springtime: فصل بهار
Generosity: سخاوت
Trunk: تنه
1. داستان کوتاه انگلیسی بالشت پری
3. پسربچه و کلم
5. داستان کوتاه انگلیسی آخرین دایناسورها
6. داستان کوتاه انگلیسی درخت بدخلق 👁
درس بعدی : 7. داستان کوتاه انگلیسی راز سکه ی گم شده